جلال را همه می شناسیم . داستان هایش را خوانده ایم . زبانش را تحسین کرده ایم هرچند شاید با قسمتی از افکارش در "غرب زدگی " و " خسی در میقات " موافق نباشیم . مهم ترین ویژگی جلال , نوسنده بودنش – به معنای واقعی کلمه – بود که درباره ی هر موضوعی که نیاز میدید وارد میشد و نظر می داد . اگر کارنامه ی هنری او محدود به داستان هایش می بود مسلما امروز جایگاه فعلی اش را نداشت ! وزنه ی سفرنامه ها , تک نگاری ها و مقالات جلال اگر نگوئیم از داستان هایش سنگین تر است چیزی از آن ها کم ندارد . توصیفات دقیق و از آن مهم تر قدرت و شجاعت تحلیل و بیان نظر خود درباره ی موضوع مورد بحث بطور شفاف ویژگی است که جای خالی آن هنوز هم در ادبیات ایران حس می شود . "ناصر فتحی راسخ " در کتاب " خشت و شیشه " آثار جلال را از پشت عینک یک معمار و شهرساز بررسی کرده است .
الف ) بخش معماری : ایده ی کتاب خلاقانه و تازه است اما چیزی که جای خالیش در کتاب به چشم می خورد چگونگی ارتباط مناسب توصیفات معماری جلال در کتاب های مختلفش به همدیگر است . توصیفات معماری جلال برای دانشجوی امروز معماری کاربردی نیست ! نگاه توریست کنجکاوی است که به زبان مردم کوچه بازار آشناست و نمی توان حاوی نکات آموزشی باشد . " امروز صبح گوگن هایم را دیدم . گوگن هایم یک موزه جمع و جور است و خالی از گرفتگی و بوی مرده نمی دهد ! ... مضافاتش همه با هم جور "
اشکال دیگر کتاب نبود نصاویر مناسب و واضح از مطلبی است که جلال درباره ی آن صحبت می کند که اگر می بود هم خواننده ی غیر معمار می توانست از کتاب سر در بیاورد و هم معمار جماعت می توانست مروری کند بر آموخته هایش . توصیفات معماری جلال بیش از آن که از بعد معماری قابل توجه باشد تمرینی است برای نویسندگی او یا حداکثر , تلاشی است برای ورود جلال به حوزه ی معماری به زعم خودش . " ورودی شاه زند دری بود و پشت در پلکانی بلند که می رفت بالا بر فراز تپه و 39 پله داشت که اگر اشتباه کنی در شمردنش گنه کاری و باید از سر بگیری "
اما دو یادداشت جلال : " طرح مسجدی برای رفسنجان " و " مصاحبه با هوشنگ سیحون بعد از زلزله بوئین زهرا " خواندنی و حاوی نکات مهمی برای معماران است و باید متاسف شد که بعد از گذشت این همه سال از نگارش آنها هنوز هم معماری معاصر ایران قادر به حل آن ها نشده است .
ب ) بخش شهرسازی و شهر نشینی : تا کنون هرچه درباره معماری جلال گفتم را فراموش کنید ! نوشته های جلال در حوزه شهرسازی غنی و کاربردی است . دیگر نویسنده ای نیست که بخواهد قدرت تسلط خود بر زبان و اصطلاحات معیار را به رخ بکشد , بلکه منتقدی است که به خوبی شهر , امکانات و معضل های آن را می شناسد و به علت سفرهای متنوعش به شهرهای معروف دنیا توانسته است مقایسه جالبی با شهرهای ایران انجام دهد . " اگر از آسمان در مهرآباد به زمین بنشینی آن طرف شهر به دندان های ریخته یک حیوان ماقبل تاریخ می ماند . خشک و بیروح ! ... برازیلیا – پایتخت جدید – با عمارات عظیم و زمین های خالی که مدام آدم باید دنبال آدم هایش بگردد ! "
جلال شهرساز علاوه بر بیان نقاط ضعف ها , راه حل هایی هم برای آن پیشنهاد کرده است که بیان گر درک عمیق او در این حوزه است . " آقای شهردار , دودکش ها را به شرق تهران ببرید که دودشان با نسیم دائمی شهریار , تهران را خفه نکند ! " یا " دور خیابان ها {مکه} پر از نئون ... بحث در این نیست که چراغ موشی را جای نئون بگذارند بلکه در این است که چرا نباید برای چنان عظمتی نوع خاصی و شکل خاصی از لامپ بهمان کمپانیها سفارش بدهند و آخر تشخصی ! و نه اینکه خانه خدا یک مصرف کننده عادی پنسیلوانیا ! "
هرچند که جلال در برخی نوشته هایش جانماز آب کشیده است اما کتاب خواندنی است . " آقای شهردار , آیا می دانید که در یک شهر اسلامی بلندتر از مناره خانه خدا چیزی ساختن زشت است ؟ شما چرااین مسائل را رعایت نمی کنید ؟ "
خشت و شیشه ( هنر و معماری در آثار جلال آل احمد )
ناصر فتحی راسخ
نشر افق . 210 صفحه
.