۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

توان جلیل به دوش کشیدن بار عذرخواهی !

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

اگر ردیف صندلی های سالن قشقایی از یک طرف به دیوار نمی رسید , اگر من روی صندلی چسبیده به دیوار ننشته بودم و ردیف صندلی های سالن چهارده تایی نبود و اگر با ترک کردن سالن مجبور نبودم که پای 14 نفر را لگد کنم و 14 بار بگویم ببخشید , از دقیقه بیست تئاتر "پری خوانی عشق و سنگ " سالن را ترک می کردم !
نه ! بهتر است پستم را از جای بهتری شروع کنم . دیدن تئاتری از "چیستا یثربی" به تنهایی هیچ خوره تئاتری را تحریک نمی کند اما وقتی بدانی که این تئاتر تنها یک بازیگر دارد و به خاطر این بازی سیمرغ جشنواره تئاتر فجر را از آن خود کرده است و دکورش تنها یک چادر سفید زنانه و چند عدد گچ رنگی است و موسیقی آن زنده اجرا می شود ناگهان خود را بی اختیار در سالن "قشقایی" تئاتر شهر می بینید !
تئاتر شروع خوبی داشت . "سیما تیرانداز" روی سن یکه تازی می کرد و با آمادگی بدنی مناسب چندین نقش را بازی می کرد و چادر سفیدش را گاهی به سر می کرد و گاهی شتر می کرد و گاهی میت ! با گچ روی سن نقاشی های مرتبط و جالبی با حال و هوای سن می کشید و موسیقی زنده هم تقریبا پا به پای صحنه پیش می رفت . گند ماجرا جایی بود که تم اصلی نمایش نامه را می فهمیدی : فمنیسم در دوره پیامبر !!
تضعییف حقوق زنان و شکایت از نابرابری بین زن و مرد و ارائه چهره ای آسمانی و قدسی از پیامبر به قدری شعارگونه و مبتذل بیان میشد و که راهی جز فرار از سالن برایم باقی نگذاشت اما افسوس که ردیف صندلی های سالن قشقایی از یک طرف به دیوار می رسید و من روی صندلی چسبیده به دیوار نشته بودم و کم رو تر از آن بودم که پای 14 نفر را لگد کنم و 14 بار بگویم ببخشید !
پ.ن : تنها دلیلی که شاید بتوانم این خیانت را در حق شما انجام بدهم و شما را به دیدن این تئاتر دعوت کنم بازی فوق العاده "سیما تیرانداز" در شش نقش است ! اما نه ! واقعا عذاب وجدان میگیرم ! پس بی خیال !
.

15 comments:

ايرن گفت...

اولا كه قالب جديد مبارك
دوما خوب شد كه گفتي تا منم نرم ببينم!

Unknown گفت...

چه عجیب ! عجیبیش اینجاست که چیستا یثربی بد نمی نویسه. کاراش گرچه به زن می پردازن اما هیچ وقت به مذهب خودشونو ربط نمی دادن. نمونه های خوبش " هتل عروس " و " محاله فکر کنی اینطوری هم ممکنه بشه" . وقتی گفتی موضوع این کارش این بوده لب و دهنم کج شد و حسابی درکت کردم.

Unknown گفت...

از کارای یثربی هیچ وقت خوشم نیومده ولی همیشه خطر این وجود داره که از مولف انتظار داشته باشیم مطابق درک و دریافت ما از جهان دست به تولید بزنه.
من نمایشو ندیدم و هیچ قضاوتی هم راجع بهش ندارم. ولی به نظرم هیچ موضوعی به نفسه موضوع جلفی نیست. حتی اگه ادغام دوتا موضوع به شدت دست مالی شده مذهب و فمنیسم باشه.
ولی یه چیزیم بگم. من عادت ترک کردن سالن رو دارم و به شدتم ازش دفاع می کنم.
مشت محکم هم می زنم

نعیمه گفت...

نمایش رو ندیدم و نمی تونم نظری بدم. اما به عنوان توصیه ای بر این پست: بد نیست کتاب «زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش» رو بخونی.

نگار گفت...

به نظرم کار عاقلانه ای کردی که سالنو ترک نکردی!چون اون موقع نمیشد رو قضاوتت حساب کرد.ضمن اینکه پای کسی رو لگدنکردی.گناه داشتن.

مرجان گفت...

قالب نو مبارك

Morteza گفت...

سلام ذکریا ... میدونی چیه؟ همیشه از اینکه شما تهرانی ها این همه در نعمت هستید حسودیم میشه ... بعضی وقاها به چیزهایی گیر میدی که احمقانه و خنده داره .... این حرف خیلی از رفیق هامه ... اینکه چرا چرا اینجا شهر به این بزرگی اجرای هفتگی تئاتر نداشته باشه ... اینجا اجرای تئاتر همیشه مناسبتی است ... چه حالی میده ... اما خوش به حالتون .... یادم میاد اولین باری که یم تئاتر دیدم بی اختیار اشک می ریختم ... تئاترش هم برای کودکان بود ... یک حس غریبی بهم دست میده ... من اسمش رو گذاشته ام " حس گمشده" چون ...

Morteza گفت...

منظورم حودم هستم که به چسزهایی گیر میدم که احمقانه است .... سوتفاهم نشود

هما گفت...

درود
همایون،قالبت رو میکم.
فمینیسم اونم تو اون دوره!!!!!!!!!!
نکنه اینا شوخیشون گرفته؟
من جات بودم با دقت میدیدم ببینم واقعاچه حرفی برای گفتن داره!!!!!!!

هما گفت...

وای رفیق اینجا رو من تو لینک هاتم
سپپپپپپپپپپپاس

حماقت نکن گفت...

مبارکه این قالب ! خیلی تجربه تئاتری ندارم و محدود تجربم بر می گرده به تئاترای دانشجویی ... نه معمولا بازی خوبه نه دکوراسیون .. اما میشه مطمئن بود متن همیشه خوبه

یک مالیخولیایی گفت...

اینجا چقدر خوشگل شده.مبارک باشه;)

حماقت نکن گفت...

در مورد سیگار که راست می گی ... در مورد فیلم هم شاتر آیلند فوق العاده بود .

افسانه سیزیف گفت...

انقدر وقت که از دنیای تئاتر ایران عقبم، که اصلا نمیدونستم چیستا یثربی هم کار تئاتر میکنه !

عقیق گفت...

چیستا یثربی رو دوست دارم با توجه به رشته یتحصیلیش اکثر کارهاش روان شناسانه ست! یک کار خیلی قبلها ازش دیدم که دوست داشتم!

اما در مورد گلشیفته،بله خواننده شدنش اینقدرا مهم نیست اما اینکه این دیالوگها اینقدر واقعی از کار در اومدن برای من جالب بود.

ارسال یک نظر

لطفا پیغام های خارج از بحث پست رو به این آدرس ها بفرستین :
زکریا kaboe.tanha@gmail.com

معتادان دیازپام ده

جستجو در دیآزپام 10

دیآزپام خورندگان امروز