۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

اسپاگتی یعنی رنج !

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

در دنیای ادبیات دو راه بیش تر ندارید : یا باید " کافکا در کرانه " را بخوانید و به جادوی قلم "موراکامی " ایمان بیاورید یا این کتاب را نخوانده عاشق او شوید !! جادوگر بودایی با دو معجزه ی جدید به میان ما برگشته است .
شنیده اید در داستان های "کارور" گاهی خوردن یک قهوه ی ساده به تراژدی بزرگی تبدیل می شود ؟! حالا این سطر را داشته باشید : " پوسته های سبوس گندم های طلایی در کشتزارهای ایتالیا در باد شناورند . می توانید فکرش را بکنید که ایتالیایی ها چقدر متحیر می شوند اگر بدانند چیزی که در سال 1971 صادر می کرده اند , تنهایی محض بوده است ! "  این بار "موراکامی" است که می تواند پختن یک اسپاگتی ساده را به چنان تراژدی ای تبدیل کند که در ادامه ی زندگیتان هر وقت می خواهید اسپاگتی بپزید به یاد این داستان می افتید ! اتفاق های چندان مهمی در داستان های این کتاب نمی افتد و بیش تر توصیف یک حس , موقعیت یا خاطره ای دور داستان ها را شکل می دهد . موراکامی این بار هم المان های شرقی را با عناصر مدرن به خوبی تلفیق کرده است و به همین علت توانسته است پیام هایش را در لایه های زیرین پنهان کند و همین داستان هایش را خواندنی تر می کند . "موراکامی" استاد نوشتن داستان از "هیچ" است ! باور ندارید ؟ کتاب را بخوانید .
"دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
هاروکی موراکامی . ترجمه ی محمود مرادی
نشر ثالث
131 صفحه . 2700 تومان "
پ.ن : " وقتی از دو حرف می زنیم از چه حرف می زنیم ؟! " داستان دیگر موراکامی است که نشر چشمه آن را به بازار فرستاده است . منتظر شب نوشت آن کتاب هم باشید .
.

17 comments:

ایرن گفت...

منم با خوندن کافکا در ساحل عاشقش شدم!نمی شد با خوندن اون رئال جادویی فوق العاده عاشقش نشد!
البته پس از تاریکی و مجموعه داستان کجا ممکن است پیدایش کنم هم خوبند!
اینو نخوندم.حتمن این هفته می خرم و تو لیست خوندنی هام قرارش میدم!مرسی

r.n گفت...

merci az ketab!!!! ke fiash beshe inam be anbooohlm haye nadide o ketab haye nakhounde ezafe nashe!!!!!!!!!!!!!!!

هالوی اسفندی گفت...

من یه چند تا داستانکوتاه از موراکامی پیدا کردم مال حدود 10 -15 سال پیش فکر میکنم به زبان اصلی.. بیان این نویسنده به شدت لکنت داشت .. یعنی یه صحنه سازی های خوب بدون دیالوگ و اینکه نشون بده که اصا منظورش از این صحنه چی بوده .. ولی این موراکامی فوق العاده تره اصا قابل مفایسه نیست . نمیدونم چی میشه در حدود 10 سال اینهمه فوق العاده شد . البته من یه مصاحبه ازش خوندم که تحت تاثیر لکان بوده و ده سال ننوشته ...
من امانتیات رو کنار گذاشتم . یه بوس میمونه که اونم به همون میثم میدم ازت بگیره .. با اتشکر از وقت برنامتون و حاج آقاتون..

هما گفت...

درووووووووود
سپاس برای معرفی کتاب خوب و سپاااس برای معرفی خوبت
درست دس گذاشتی رو چیزایی که دوس دارم بودا،المان های شرقی و...
من این کتابو می خوام:(

ماهی کوچولو گفت...

سلام
از موراکامی چند تا داستان کوتاه خوندم
و واقعاً این رو تایید می کنم که استاد ساختن داستان از هیچه
یه داستان ازش خوندم که فقط در مورد بازدید یه زن و شوهر از کانگورها بود! همین
و همون موقع به این مسئله فکر کردم که از هیچ هم می شه داستان نوشت
نه مثل من که هر وقت می خوام داستان بنویسم برا سوژه عزا می گیرم و می خوام یه سرنوشت کامل رو شرح بدم! D:

ناشناس گفت...

من هنوز نفهميدم مسخ چي شد؟؟هر شب كه ميخوابم.صبح با ترس چشمام رو باز ميكنم....

یازده دقیقه گفت...

ترجمه ی کافکا در کرانه بهتره یا کافکا در ساحل؟ میدونی؟

مائده گفت...

سلام. خیلی حس عجیبی داشت برام اون کتاب. دوستش داشتم

Unknown گفت...

همینطور داره به لیست کتابهایی که باید بخونم اضافه می شه.

شاه رخ گفت...

از موراكامي تو بگو حتا يك خط تو بگو حتا يك قطره
اما مي دونم كه كارش درسته يعني آدماي خوش سليقه و بد سليقه هم توي كفشن
بعدا بهم بده بخونمش
تصنيف اسمار رو ديدي؟ بيا درباره ش حرف بزنيم
اون كار fugitive pieces رو واقعا نمي دونم چي بگم
فيلم خوبي نيس ولي خبا ز طرفي بهت دادمش ديگه ! خواستي ببين خواستي هم نبين!

ماه گیر پیر گفت...

پس بگو مث من می نویسه::((

نگار گفت...

با عاشقش شدن موافقم.از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم.در حال خوندنش هستم.

ناشناس گفت...

سلام .عالی بود.سال اسپاگتی رو خیلی خوشم اومد مخصوصا این پاراگرافش:پوسته های سبوس گندم های طلایی در کشتزار های ایتالیا در باد شناورند..... و از دوکه حرف می زنم از چه حرف می زنم تازه دارم شروع می کنم

سمیه گفت...

یادم باشه موقع خوندنش یاد تو و اسپاگتی باهم بیفتم ... سلاام

ماهی کوچولو گفت...

داستان دختر صد در صد ایده ال رو خوندم
خوشم اومد قشنگ بود
داستان سال اسپاگتی رو که خوندم فکر کردم همینی نیست که تو معرفی کردی اخه این دو خط اخرش رو گوش بده:
گندم مرغوب و درجه یک در مزارع ایتالیا می روید!
اگر ایتالیایی ها می دانستند انچه در سال 1971 صادر می کردند چیزی جز تنهایی و انزوا نبود، حتماً شوکه می شدند.
حالا ببین ترجمه چقدر تو دوست داشتن یه اثر می تونه موثر باشه ;)

یازده دقیقه گفت...

شما دو تا کجایین؟

Unknown گفت...

می بینی من عاشق موراکامی ام اما تا جنگل نروژی رو نخونم کافکا در کرانه رو هم نمی خونم . ای بابا این مشاهده دختر صد درصد ایده آل باز منو یاد جریانها انداخت

ارسال یک نظر

لطفا پیغام های خارج از بحث پست رو به این آدرس ها بفرستین :
زکریا kaboe.tanha@gmail.com

معتادان دیازپام ده

جستجو در دیآزپام 10

دیآزپام خورندگان امروز