۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

چند مساله

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه


1.در تمام طول شب , گر چه در کنار B خوابیده است اما خواب C را می بینید . C در دورترین فاصله ممکن یا در نقطه اوج منحنی جاده خصوصی ماشین روی خانه ای ایستاده است . شاید خواب ,تصویری است از جاده ماشین رو خانه ای که زمانی با هم در آن زندگی می کرده اند . زن گرچه در چشم انداز کوچک به نظر می رسد اما سرزنده است و لباس سرخ گوجه ای تابستانی به تن دارد . زن با سری رو به عقب , دست  هائی روی باسن و پاهائی باز در حالتی از اطمینان ایستاده است , جلوه گری می کند , شاید می خندد . مرد مضطرب بیدار می شود. خواب B که در کنار اوست آشفته نمی شود. B در یقین خودش که A او را دوست دارد, باقی است . در واقع مرد C را به خاطر او ترک کرده بود . به خاطر این که ثابت کند او را دوست دارد .
مساله : مرد به چه کسی دارد عمیقا خیانت می کند . B یا C ؟
2. A به فاصله 7 بلوک از رختشویخانه مورد علاقه اش زندگی می کند, در 3.8 مایلی روان پزشک اش . متوسط زمان رفتن پیش روان پزشک , در اوج ترافیک بعد از ظهر , 22 دقیقه است . زمان معمولی هر جلسه معالجه کوتاه با احتساب وقت های قبل و بعد از آن 55 دقیقه است . زمان معمول یک نوبت شستن لباس در لباسشوئی هایی که از بالا در آن لباس می گذارند 33 دقیقه است . روانپزشک و لباسشوئی در یک راستا قرار دارند .
مساله : آیا A می تواند لباس چرک هایش را در ماشین لباسشوئی در مسیر رفتن پیش روانپزشک اش بگذارد و قبل از دزدیده شدن لباس های مرطوبش به رختشویخانه برگردد ؟
3. A چهار بچه دارد . دو تا از آنها در کالج و دوتای دیگر در مدرسه خصوصی درس می خوانند. هزینه سالیانه کالج بالغ بر 6300 دلار برای هر نفر می شود . همین هزینه برای مدرسه  خصوصی 4700 دلار است. درآمد سالیانه A عبارت است از n,که سه هفتم آن بابت مالیات های حکومتی پرداخت می شود . یک سوم آن به C که جاده ماشین رو را تعمیر می کند داده می شود . تمام مخارج تحصیلی عبارت است از پنج بیست و یکم (5/21) n . هزینه هفتگی هر یک جلسه روان درمانی 45 دلار و هر نوبت رختشویخانه 1.1 دلار است .
مساله : A تا کی می تواند با این وضع ادامه دهد ؟ جواب را با تقریب یک هفته رند کنید .
مسائلی برای نمره بیش تر : زمان را با فرض 6 بچه که 4 تای آن در کالج است محاسبه کنید .
داستانی از " جان آپدایک " با ترجمه " مصطفی مستور " .
پ. ن :عکسی که استفاده کردم, عکسی است  از " میترا تبریزیان "
به نام " فراسوی محدودیت ها "
.

18 comments:

میم (دیازپام) گفت...

من قبلا این مسئله رو برات حل کردم...یادت نیست؟
گمونم هنوز با این مسائل دچار مشکلی؟؟؟

علامت سوال گفت...

مسئله 1: اگر خائن احمقی نبود الان داشت مشتاقانه به تور کردن D فکر می کرد.

Unknown گفت...

اینبار سراغ ترجمه ی کار جالبی رفته است !!! خوشم آمد. خیلی بیشتر از کارهای خودش و ترجمه هایی که ازش خوانده ام این را دوست داشتم.

هلیا گفت...

به گمانم همه ی ما معشوقه هایی ذهن مان داریم...



+ عمیق بود

بی تا گفت...

کلی از کامنتت خندیدم

یک مالیخولیایی گفت...

مرد شاید بیشتر از همه به خودش خیانت می کنه!

علامت سوال گفت...

امید... :)

كلاغ سفيد گفت...

مسئله ي 1 براي من هم هميشه سواله!مرز خيانت كجاست؟به چي ميگن خيانت؟

نعیمه گفت...

1. مرد داره به خودش خیانت می کنه.
2. حالا نمی شه یه روز دیگه لباسها رو ببره لباسشویی؟
3. هنگ کردم.

هانتا گفت...

در مورد تولد 42 سالگي اون فيلم كوبريك و كلا در مورد كوبريك بايد بگم كه سينما گر مورد علاقه من نيست
من كوبريك درخشش رو دوست دارم و دكتر استرنج لاو رو
كوبريك پرتقال كوكي رو دوست ندارم
كوبريك اديسه رو دوست ندارم
كوبريك بري ليندون رو دوست ندارم
نه ' هر چجي فك مي كنم كوبريك سينماگر من نيست
بذار بايك احمدي با همون 2001 . . .. ش حال كنه
مي دوني چرا
چون بابك احمدي ه ماز ون دئست آدماييه كه مثلا بعد از اسب سواري مي رن دوش مي گيرن با آب پرتقال فيلم مي بينن من اما توي كله ي تباه شده ي همون اسبم

هانتا گفت...

پست شطرنج با خازراتت محشر بود - محشر هست - - محشر خواهد بود -
پسر تو هم گاهي مثل من كارت درسته ها
راستي در مورد صدري باهان موافق نيستم ببين مثلا مني كه الان دارم توي كله ي تباه شده ي يه اسب زندگي مي كنم برم عاشق اون كرمي شم كه توي دماغ اسبه؟ برم؟ بگو ديگه چرا نمي گي؟ اون برداشتت يه دليل روانشناسانه ي خصوصي داره كه عصر بگو برات تتوضيح بدم

هانتا گفت...

در مورد پست ايشي گورو:
ببين تو گفتي كتي الان؟ گفتي كتي ديگه؟ تو كه ترجمه سهيل سمي رو خوندي مثل من بايد مي گفتي كاتي، هزار بار توي كتاب تكرار مي شه كاتي حتا اگه از روي هوش بالا فهميده باشي اين كاتي همون كتيه بازم تكرار سهيل سمي بر هوشت غلبه مي كنه
ولي تو گفتي كتي و مي دوني كه غبرايي هم توي ترجمه ش نوشته كتي نه كاتي و مي دونم كه تو اون كتابو نخوندي و مي دونم كه مي دوني غبرايي ترجمه ش كرده و مي دوني كه من شامه تيزي دارم نو مي دوني كه من يه مرد كلاسيك و غيرتي ام كه دستام بوي چتقو مي ده و غبيرت سلولامو خورده
عصر بيا ببينمت نه توي پارك توي خيابون مي خوام محاكمه ت كنم
آره يدي همون بازيگر بي پوليه مي دونم!

هانتا گفت...

عصر كه اومدي جواب اين سوال رو هم با خودت بيار كه چرا بايد فيلماي ديگه ي سامان سالور رو كه گير آوردم با فاسق معشوقه هام قسمت كنم؟

كلاغ سفيد گفت...

البته من كلا با اين مصطفي مستور مشكل دارما!اميدوارم حداقل ترجمه اش خوب باشه!

اممير گفت...

بهترين راه حل مسئله در بعضي مواقع که تشخيصش با خود فرده پاک کردنصورت مسئلس چرا نمياي انجمن

هانتا گفت...

داشتم در حين خواندن به مساله ها جواب مي دادم
از اين جنگولك بازيا خوشم نمياد
اين مسخره بازيايي كه قبلا از بارتلمي و براتيگان ديدم و حالا تو يه نمونه ش رو از آپدايك گذاشتي
خدا وكيلي اينا نوسنده هاي دست چندمن و ما كه توي كله ي تباه شده ي يه اسب زندگي مي كنيم حق نداريم به كمتر از نويسنده هاي دست اول رضايت بديم
سلام
تنهايي پر هياهو رو خشايار ازم خواسته عصر بدمش بهش؟

هانتا گفت...

اين marmaribanoo كه براي ما كامنت گذاشته كيه؟ من آدرس ازش ندارم تو داري؟

هانتا گفت...

به ميم نويسنده ي ديگر اينجا:
اگه نشسته باشي لب يه رودخونه يا بركه مثلا قلاب انداخته باشي چقد منتظر مي خوني كه اولين ماهي مك بزنه به قلاب؟ به عشق فكر نكن و اينكه چي مي خوام بگم و به شب هاي روشن هم فك نكن
فقط بگو چقد
عدد بده
اگه شب سگت دورتو بگيرن و هنوز مثل - دور از جون - احمقا نشسته باشي بايد يكي بياد بگيره ببردت تيمارستان اگرم كسي خواست فيلمت كنه به عنوان يه سوژه مي تونه مشكلي نيس مثل سر الفرد فرودگاه شارل دوگل

ارسال یک نظر

لطفا پیغام های خارج از بحث پست رو به این آدرس ها بفرستین :
زکریا kaboe.tanha@gmail.com

معتادان دیازپام ده

جستجو در دیآزپام 10

دیآزپام خورندگان امروز