اونوره دوبالزاک در کتاب "بابا گوریو" یه جمله زیبا داره که میگه : "کلمه ی (مصیبت) در روزگار ما به دلیل سوءاستفاده و تکرار زیاد ارزش واقعی خودش را از دست داده است" !نمی دونم شما چندبار تو زندگیتون حس کردین که شاهد یه مصیبت واقعیهستین اما من نوروز امسال توی تخت جمشید وقتی دیدم که خیلی از بازدید کننده ها دارن با کلاه کابویی – که مهم ترین نماد فرهنگ تگزاسه – ,درحالیکه دارن یه قوطی "پپسی" خنک رو بالا می کشن و بعد خیلی راحت اونو پرت می کنن توی محوطه ی که از تک تک سنگ هاش عظمت رو با تمام وجود میشه حس کرد , سرجام خشکم زد !
یا ما داریم – خواسته یا نخواسته - گند می زنیم به گذشته بزرگمون یا این جهانی سازی لعنتی داره کارش رو خیلی خوب انجام میده ! شایدم من خیلی حساسم و دارم از کاه کوه می سازم ! آخه نکته جالب و غم انگیز ماجرا اینه :
چند سال پیش که کتاب "سفر به خانه آزاد شده" -سفرنامه حج "ابراهیم نبوی" عزیز – رو می خوندم به یه بخش خیلی جالب برخوردم :
"با توقف اتوبوس چشم باز می کنم ...مسئولین کاروان می گویند که می شود لحظه ای استراحت کرد و نوشابه و چای خورد ...پائین می روم , غلغله آدم هاست. روی تابلویی بزرگ نام افسانه ای "کوکاکولا" نوشته شده است ...مسئولان کاروان قوطی های کوکاکولا را می آورند . صدای بازشدن قوطی های کوکا در فضا می پیچد ... هم نشینی چادرهای مشکی زنان و قوطی های قرمز کوکاکولا ترکیب غریبی را -در چند قدمی شهر پیامبر -ایجاد کرده است "
جهان یکسان , بدون فرهنگ ها و تاریخ های بومی با مردم که سلیقه های یکسان دارن کابوس وحشتناک منه ! توروخدا یکی منو زودتر از این کابوس لعنتی بیدار کنه !!
.
.
6 comments:
mer333300000
khili khoob bood
واقعا متاسفم ! داریم به کجا میریم نمیدونم !
آفرین به دقت نظرت زکریا . قلم خوبی داری پسر
مصیبت دردناک تر این بود که توی حافظیه، ۲ تا خانوم توریست بلوند قد بلند، کنار قبر حافظ پوست تخمه میریختن. نگاشون میکردم، سرگرم بودن، شاکی شدم...گفتم اینجا هیچکس به حافظ بی حرمتی نمیکنه، گفت: ما نبودیم یه بچه قبل از ما اینا رو اینجا ریخت!!! من:؟!
فکر کردم ما ایرانیها چه کردیم که اینها هم وقتی میان اینجا متوحش میشن
in ketab ro dady be man khondam....ai lashy...yadete cheghad zor zady ta azam pasesh gerefty...vali kolan ba gozashte hal nemikonam...alan doraie....korosh haie kotah ghad va dictator haie ahmaghe....doste aziz!!!
بیدار شو فرزندم... همین واقعیت محض است... هرچند خوابی در کار نیست
کاملا این صحنه های رو درک می کنم ...یه جاهایی رو طناب کشی کرده بودند تا مردم وارد نشند ولی یه عده آدم خوشحال فقط برای اینکه عکس بگیرند از طنابها رد می شدندو... همون ای خاطره ات پونز ..
ارسال یک نظر
لطفا پیغام های خارج از بحث پست رو به این آدرس ها بفرستین :
زکریا kaboe.tanha@gmail.com