۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

بار دیگر شهری که دوست نمی داشتیم

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

دارم چند روز واسه کارای پایان نامه ام بر می گردم "همدان ". شهری که از تک تک خیابوناش خاطره دارم . آرامگاه دوست داشتنی پورسینا – شاهکار معماری استاد سیحون ,اجراهای زنده موسیقی سنتی صبح های جمعه تو باباطاهر و کتاب فروشی ایران زمین ;تنها جایی که پیشش حساب دفتری داشتیم ! اما بعضی خاطرات بدی هم که از این شهر و آدماش دارم منو بدجور اذیت می کنه ! بدی خاطرات همینه : فقط میشه مرورشون کرد و دیگه قابل تغییر نیستن ! واقعا در ک نمی کنم که چه جوری بعضی از آدما جرئت می کنن و خاطرات هرروزشون رو می نویسن !
کاش می شد یه راس می رفتم مطب "دکتر میرزویک " توی فیلم " آفتاب ابدی یک ذهن پاک" و بهش می گفتم : می خوام این خاطرات رو برام پاک کنید ,جوری که انگار اصلا وجود نداشتن ؟! و اون یقه کراواتش رو یه کم شل کنه و خیلی خونسرد لبخند بزنه و بگه : چرا که نه ! ما برای همین کار اینجائیم !
اصلا کاش زندگی مثله همین وبلاگ بود . کارایی که قبلا کردی و ثبت شده رو می تونستی Edit کنی  , کم و زیاد کنی و اگه هم نخواستی حذفشون کنی وبه سادگی فشردن یه دگمه اونا به درک بفرستی !
یاد اون سکانس تلخ فیلم محبوبم "پیش از طلوع " می افتم .اون جایی که "جسی"  تو آخرای فیلم – در حالیکه داره با موهای بلوند "کلین" بازی می کنه و می دونه که کم کم باید از هم جدا بشن – براش یه شعری از "دیلن توماس " می خونه :
تمام ساعت های شهر / با سر و صداشون میگن / نزارید زمان شمارو فریب بده / نمی تونید بر زمان غلبه کنید / در ناراحتی ها و مشکلات / کم کم زندگی تموم میشه / و زمان کار خودش رو می کنه / دیر یا زود !

پ.ن : تو اتوبوس Player  ام رو روشن می کنم و با نامجو زمزمه می کنم " خاطره خود کلانتر جان است / بر سرت هوار شود / همچو زندان ژان والژان است ! " و در حالیکه بغض گلوم رو گرفته زل می زنم به تصویر فیلم کمدی که داره پخش میشه !

13 comments:

فليپه مونترو گفت...

از خاطره بدم مياد
از نوستالژي بدم مياد
از اتوبوس و فيلماي مزخرفي كه توش مي ذارن بدم مياد
از سينما خوش مياد از اينكه فيلم نيگر دارم پيش خودم بدم مياد از هر چي گذشته و رو به گذشته س بدم مياد
سلام
از باغ هاي كندلوس خوشم مياد اما از اينكه توي خاطراتم بكردم دنبال خاطره هاي كاوه و ابان بدم مياد

فليپه مونترو گفت...

در باره باغ هاي كندلوس هم يه پست مفصل مي نويسم
قول مي دم
حالا باش و ببين

یک مالیخولیایی گفت...

فکر کنم بهتره آدم همیشه تو حال زندگی کنه،فکر کردن به گذشته،حتی به خاطره های خوب فقط حال آدمو بد می کنه.

EM گفت...

این چه ترجمه مزخرفی یه که از درخشش ابدی... نوشتی! آفتاب چه گهی یه!! بعله! بقول لنی تو ممنتو با خاطراتمون که زندگی می کنیم و می دونیم کی هستیم...چه خوب چه بد... و توی درخشش ابدی هم جایی مری به نقل نیچه میگه: خوشبحال فراموشکاران که گناهانشان نیز آمرزیده می شود.و ... بی خیال بابا!
در مورد خاطرات از من نپرس که میدونی جو زده میشم و تمام فیلم درخشش ابدی رو برات می نویسم. میتونیم شخصا بحث کنیم!!
.
.
.
ول کن بازم چیز میگیم...همینی که نوشتی کافیه...

یلدا گفت...

خب برای من خاطره معنایی ندارد. بیشتر واقعه و اتفاق معنی پیدا می کند. مثلا من عاشق این اتفاق هایی هستم که در جایی رخ می دهند که درش حضور ندارم و بعدتر آدمی آن ها را برایم نقل می کند. همین که اینجا آمدنم مصادف شد با فهمیدن این موضوع که صبح های جمعه در باباطاهر موسیقی سنتی در جریان است یک دنیا بهم لذت داده است. ممکن است هیچ وقت نتوانم صبح جمعه ای در همدان باشم اما خیالم راحت است که گوشه ای از اتفاق در جریان آن لحظه اش را می دانم.و اون تیکه رو که از جسی گفتی خیلی دوست دارم. اصلا اون فیلم مورد علاقممه. فقط نمی دونم چرا نوشتی کلین. آخه اسم دختره سلین بود به جان خودم.

فليپه مونترو گفت...

يعني الان در اين لخظه همداني؟

SOMAYEH گفت...

من میگم بار دیگر شهری که هرگز دوستش نداشتم!
سلااام

فليپه مونترو گفت...

تا كي نميبينيمت؟

فليپه مونترو گفت...

جدي نمي دوني اون صحنه ي موزه ي لوور توي فيلم دريمرز مال چه فيلميه؟ چرا ازم نپرسيدي پس؟

عینک گفت...

چه خوب میشد اگر پاک میشد!

maryam.E گفت...

همدان فقط یه سفر رفتم. بینشون پرطرفدار بودم. به ما دخترا جایی که پرطرفدار باشیم خوش میگذره :))

ناشناس گفت...

عجیب اینکه این دست خاطرات به این زودی ها هم از یاد نمیرن که نمیرن

Unknown گفت...

تراوشات یک روانی....دوس دارم در مورد اسهال...استفراغ...فیلمهای ایرانی...تهوع....قلیان دو سیب...غیرت...دانشگاه آزاد...فلسفه...بنزین آزاد...رشادت غیرمجاز...مینوشتم!

ارسال یک نظر

لطفا پیغام های خارج از بحث پست رو به این آدرس ها بفرستین :
زکریا kaboe.tanha@gmail.com

معتادان دیازپام ده

جستجو در دیآزپام 10

دیآزپام خورندگان امروز